سفارش تبلیغ
صبا ویژن
به رگهاى دل این آدمى گوشتپاره‏اى آویزان است که شگفت‏تر چیز که در اوست آن است ، و آن دل است زیرا که دل را ماده‏ها بود از حکمت و ضدهایى مخالف آن پس اگر در دل امیدى پدید آید ، طمع آن را خوار گرداند و اگر طمع بر آن هجوم آرد ، حرص آن را تباه سازد ، و اگر نومیدى بر آن دست یابد ، دریغ آن را بکشد ، و اگر خشمش بگیرد بر آشوبد و آرام نپذیرد ، اگر سعادت خرسندى‏اش نصیب شود ، عنان خویشتندارى از دست بدهد ، و اگر ترس به ناگاه او را فرا گیرد ، پرهیزیدن او را مشغول گرداند ، و اگر گشایشى در کارش پدید آید ، غفلت او را برباید ، و اگر مالى به دست آرد ، توانگرى وى را به سرکشى وادارد ، و اگر مصیبتى بدو رسد ناشکیبایى رسوایش کند ، و اگر به درویشى گرفتار شود ، به بلا دچار شود ، و اگر گرسنگى بى طاقتش گرداند ، ناتوانى وى را از پاى بنشاند ، و اگر پر سیر گردد ، پرى شکم زیانش رساند . پس هر تقصیر ، آن را زیان است ، و گذراندن از هر حد موجب تباهى و تاوان . [نهج البلاغه]
 
جمعه 93 آبان 16 , ساعت 9:42 عصر

 

دیدگاه اهل سنت درباره «عاشورا»

 

اکثریت اهل تسنن، محب اهل بیت(ع) هستند، آنان عوامل حادثه عاشورا را مورد نکوهش و گاهی مورد لعن قرار می‌دهند، تفتازانی از متکلمین بنام اهل سنت می‌گوید: ظلمی که بر اهل بیت پیامبر(ص) انجام گرفته نمی‌توان آن را پنهان کرد.


یکی از پرسش‌های مطرح شده درباره سیر زندگانی امام حسین(ع)، نوع دیدگاه اهل سنت در باره مسأله عاشوراست

 مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم این چنین پاسخ می‌دهد:

  پیش از آنکه نظر اهل سنت در باره حادثه عاشورا بیان شود، لازم است جایگاه امام حسین (ع) از دیدگاه اهل سنت مورد بررسی قرار بگیرد.

 

* جایگاه امام حسین از دیدگاه اهل سنت

 <** ادامه مطلب... **>

بدون تردید امام حسین(ع) فرزند رسول خدا(ص) یکی از سروران جوانان اهل بهشت و از اهل بیت پیامبر(ع) است[1] که در قرآن کریم محبت و دوستی‌شان با آیه مودت[2] بر مسلمین واجب شده است. وقتی که آیه شریفه «... قُلْ لا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى وَمَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ» نازل شد، از رسول خدا(ص) سؤال شد: این خویشاوندان شما کیست که محبت و دوستی آنان بر ما واجب شده است؟ رسول الله(ص) فرمود: علی، فاطمه و دو فرزند او(حسن و حسین).[3]

 و نیز احادیثی از رسول خدا(ص) از طریق اهل سنت نقل شده که بر این محبت و دوستی تأکید دارند. یکی از این روایات که مشتمل بر جملات متعددی است با جمله «من مات علی حب آل محمد مات شهیدا» آغاز می‌شود و به جمله «ألا و من مات علی بغض آل محمد مات کافراً و من مات علی بغضهم لم یشم رائحه الجنه» به پایان می‌رسد.[4]

 در کتاب‌های معتبر اهل سنت آمده که رسول خدا(ص) فرمود: قسم به آن کسی که جان محمد در دست اوست، هیچ کس با ما اهل بیت دشمنی نمی‌کند مگر اینکه خدا او را وارد جهنم کند.[5]

 آلوسی یکی از مفسرین اهل سنت از این حدیث این نتیجه را می‌گیرد که محبت اهل بیت بر تمام مسلمانان فرض است.[6] و به همین دلیل امام شافعی عقیده خود را در باره اهل بیت این گونه ابراز می‌کند:

 یا اهل بیت رسول الله حبکم

فرض من الله فی القرآن انزله

 کفاکم من عظیم القدر انکم

من لم یصل علیکم لا صلات له[7]

 (ای اهل بیت رسول خدا! محبت شما از طرف خداوند در قرآن فرض شده است و این عظمت برای شما کافی است که هر که در نماز بر شما درود نفرستد نمازش باطل است)

 مراد شافعی این است که در تشهد نمازهای یومیه صلوات فرستادن بر اهل بیت که امام حسین یکی از آنها است فرض و واجب است و اگر این صلوات فرستاده نشود نماز، نماز نخواهد بود.

 و بر طبق حدیث رسول خدا(ص) که در صحیح مسلم از زبان عایشه همسر پیامبر نقل شده است، امام حسین(ع) از مصادیق بارز اهل بیت به شمار می‌آید، عایشه می‌گوید: روزی پیامبر اسلام(ص) صبح بین طلوعین جامه‌ای را که از پشم سیاه بافته شده بود بر خود انداخت، در این هنگام حسن بن علی آمد و رسول خدا او را زیر جامه کنار خود برد، لحظه‌ای بعد حسین آمد او نیز زیر جامه کنار رسول خدا رفت و پس از آن فاطمه دختر رسول خدا آمد، او هم زیر جامه رفت و سپس علی آمد و با آنان در زیر جامه یکجا شد. در این زمان رسول خدا فرمود: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا»(احزاب/33).[8]

 در مستدرک حاکم و کتاب‌های دیگر اهل سنت نیز از زبان ام سلمه همسر دیگر پیامبر(ص) نقل شده است که زمانی که این آیه در خانه من بر پیامبر نازل گردید پیامبر(ص) علی، فاطمه، حسن و حسین را در زیر کساء جمع کردند و فرمودند: «اللهم هؤلاء اهل بیتی» ام سلمه می‌گوید: من عرض کردم آیا من از اهل بیت نیستم، فرمودند: تو اهل منی و با خیر هستی و اینان اهل بیت من هستند.[9]

 فخر رازی می‌گوید: صحت این روایت بین اهل تفسیر و حدیث متفق علیه است.[10]

 از طرف دیگر امام حسین(ع) نه تنها فرزند بلکه پسر رسول خدا(ص) است. امام فخر رازی آیه شریفه مباهله را دلیل قاطع بر این مطلب گرفته که حسن و حسین دو پسر رسول خدا(ص) هستند؛ زیرا هنگامی که به دستور خدا مأمور شدند که در مباهله پسران‌شان را دعوت کنند، پیامبر(ص) حسن و حسین را دعوت کرد و با خود آورد. بنابراین واجب است که آن دو پسران پیامبر باشند.[11]

 فخر رازی که یکی از علمای برجسته اهل سنت است در باره شدت تعلق اهل بیت با پیامبر اسلام می‌گوید که شکی در این نیست که بین فاطمه، علی، حسن و حسین و بین پیامبر(ص) تعلق شدیدی وجود داشته و واجب است که آنان اولین مصداق آل محمد باشند و سپس در ذیل آیه مودت می‌گوید: شکی نیست که پیامبر اسلام(ص) فاطمه و علی و حسن و حسین را دوست داشتند، بنابراین مثل همین محبت و دوستی با آنان بر همه امت واجب است و آیات «وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ»(اعراف/158) و «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ»(آل عمران/31) و«لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»(احزاب21) دلیل بر این مطلب است و در ادامه می‌گوید: دعایی که در پایان تشهد نماز خوانده می‌شود که عبارت است از «اللهم صل علی محمد و علی آل محمد و ارحم محمدا و آل محمد» تعظیم بس بزرگی است که درباره احدی غیر از آنان وجود ندارد و تمام اینها دلالت بر این دارد که دوستی و محبت آل محمد واجب است و لذا امام شافعی گفته است که: ان کان رفضا حب آل محمد فلیشهدان الثقلان أنی رافضی[12]

 اینکه پیامبر اسلام(ص) فرزندش امام حسین (ع) را بسیار دوست می‌داشتند، در احادیثی که در کتاب‌های اهل سنت نقل شده، منعکس شده است، پیامبر اسلام(ص) امام حسین(ع) را به حدی دوست داشت که مدام دهن او را می‌بوسید و می‌گفت: حسین از من است و من از حسینم.[13] در حدیث دیگری آمده است که روزی حسین با بچه‌ها بازی می‌کرد در این هنگام رسول الله(ص) آمد، او را در بغل گرفت و سپس یک دست خود را زیر چانه او گذاشت و با دست دیگر از قفای سر او گرفت و سرش را بلند کرد و دهانش را بر دهن او گذاشت و گفت: حسین از من است و من از حسینم، خداوند بیامرزد آن کسی را که حسین را دوست داشته باشد.[14]

 از طریق ابی هریره و دیگران نقل شده که روزی حسین داخل مسجد شد و خودش را به بغل رسول خدا(ص) انداخت و انگشتان خود را داخل محاسن رسول خدا کرد، در این هنگام رسول خدا(ص) دهن خود را بر دهن او گذاشت و فرمود: خدایا! من حسین را دوست دارم و تو هم او را و هر که او را دوست دارد دوست بدار. ابو هریره می‌گوید: بعد از اینکه هر گاه حسین را می‌دیدم، اشک از چشمانم جاری می‌شد.[15]

 از رسول خدا(ص) نقل شده است که فرمود: «من احب الحسن و الحسین فقد احبنی و من ابغضهما فقد ابغضنی»؛ هر که حسن و حسین را دوست داشته باشد در حقیقت مرا دوست دارد و هر که با آنان دشمنی کند در حقیقت با من دشمنی کرده است.[16]

 با تمام این روایات و مطالبی که از طریق اهل سنت در باره اهل بیت و به خصوص امام حسین(ع) مبنی بر مقام و جایگاه او در نزد رسول خدا(ص) و محبت و دوستی آن حضرت و وجوب این محبت بر امت اسلامی نقل شده، وقتی به صفحات تاریخ رجوع شود، مشاهده می‌شود که بیشترین و بدترین ظلم بر اهل بیت رسول خدا(ص) روا داشته شده است. از میان این ظلم‌ها ظلمی که از طرف یزید بن معاویه بر فرزند رسول الله(ص) حضرت امام حسین(ع) انجام گرفت، در تاریخ بشریت نظیر آن وجود ندارد و در آینده هم چنین ظلمی واقع شدنی نخواهد بود؛ زیرا آنانی که خود را مسلمان می‌دانستند و از امت رسول خدا(ص) به شمار می آمدند، به نام اسلام، فرزند و پسر پیامبر خود شان را همراه با یاران او به بدترین و بیرحمانه‌ترین وضع کشتند و اطفال و زنان خانواده پاک پیامبر(ص) را به نام کافر و طاغی اسیر کرده و در شهرها در منظر مردم گشتانده و در مجالس یزید و عبیدالله بن زیاد آنان را از نظر جسمی و روحی مورد آزار و اذیت قرار دادند.

 واقعه تاریخی غیر قابل انکار است که امام حسین(ع) با یاران اندک خود به مظلومانه‌ترین وجه توسط یزید بن معاویه، در راه خدا و حفظ دین اسلام در کربلا و روز عاشورا سال 61 هجری به شهادت رسیده و خانواده پاک او که خانواده پیامبر(ص) بود با ظالمانه‌ترین وجه به اسارت گرفته شدند. بنابراین برای یک مسلمان واقعی و پیرو راستین قرآن و سنت، با توجه به آیات و روایاتی که نقل شد کافی است که نسبت به واقعه عاشورا اندوهگین و ماتم زده باشد و بدون شک بی تفاوتی نسبت به آن دلیل بر بی‌مبالاتی نسبت به دستور خدا و پیامبر خدا(ص) است، زیرا ممکن نیست کسی امام حسین(ع) را به عنوان قربی و اهل بیت پیامبر(ص) دوست داشته باشد، اما واقعه کربلا و عاشورا او را غمگین و ماتم زده نگرداند و نیز ممکن نیست کسی مسلمان باشد، اما قیام امام حسین(ع) را در برابر انحراف و ظلم و دشمنان اسلام به عنوان قیام ناب الهی در قالب مجالس و عزاداری گرامی ندارد.

 

* دیدگاه اهل سنت در باره حادثه عاشورا

 

در موضع‌گیری اهل سنت در برابر حادثه عاشورا اهل سنت به دو دسته تقسیم می‌شود. یک دسته که اکثریت اهل سنت را تشکیل می‌دهد، اهل سنت معتدل و محب اهل بیت(ع) هستند، دسته دوم اهل سنت، پیرو بنی امیه و یزید بن معاویه است که نسبت به اهل بیت و امام حسین(ع) دید مثبتی ندارد بلکه می‌توان گفت دشمن اهل بیت هستند، این دسته امروز در قالب سلفیه و وهابیت در جهان اسلام معروف است.

 اما درباره اهل سنت معتدل باید گفت که آنان از این حادثه‌ ناگوار، غمگین و ناراضی هستند و عوامل آن را مورد نکوهش و گاهی مورد لعن قرار می‌دهند. موضع‌گیری این دسته‌ از اهل سنت را می‌توان از مطالبی که در زیر به آن‌ها اشاره می شود به دست آورد:

 علمای اهل سنت از پیامبر اسلام(ص) روایاتی را مبنی بر شهادت امام حسین(ع) نقل کرده که از آن جمله این روایت است: «... روزی حسین(ع) در کودکی بر پشت و گردن پیامبر(ص) بازی می‌کرد که جبرئیل به پیامبر(ص) گفت: آیا او را دوست داری؟ فرمود: بلی! جبرئیل گفت: امت تو او را خواهد کشت و سپس محل شهادت او را به پیامبر(ص) نشان داده و مشتی خاک سرخ رنگ را از آن محل برداشته و به ام سلمه می‌دهد...».[17] و نیز روایاتی را در مورد حوادث روز عاشورا و بعد از آن نقل کرده که در یکی از این روایات چنین آمده است: «هنگامی که حسین بن علی کشته شد، آفاق آسمان تا چندین ماه رنگ سرخ را به خود گرفته بود و این سرخی آسمان حکایت از گریه آن داشته است».[18]

 بیشتر مفسرین اهل سنت این روایت را در ذیل آیه «فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ»(الدخان/29) این سخن را آورده‌اند.[19]

 در تفسیر ابن ابی حاتم آمده است که آسمان از زمانی که دنیا بوده است بر هیچ کسی نه گریسته است، مگر بر دو نفر یکی یحیی بن ذکریا و دیگری حسین بن علی و از زید بن زیاد نقل شده که چون‌ حسین کشته شد، آفاق آسمان چهار ماه رنگ سرخ را به خود گرفته بود و از عطاء نقل شده که گریستن آسمان سرخ شدن اطراف آن است.[20]

 طبرانی نقل می کند که محمد بن حمید جهمی از اولاد ابی جهم در قتل حسین این شعر را که به زینب دختر عقیل بن ابی طالب منسوب است، انشاد کرد:

 مَاذَا تَقُولُونَ إن قال الرَّسُولُ لَکُمْ مَاذَا فَعَلْتُمْ وَ أَنْتُمْ آخِرُ الأُمَمِ

بِأَهْلِ بَیْتِی وَ أَنْصَارِی وَذُرِّیَّتِی منهم أُسَارَى وقَتْلَى ضُرِّجُوا بِدَمِ

ماکان ذَاکَ جَزَائِی إِذْ نَصَحْتُ لَکُمْ أَنْ تَخْلُفُونِی بِسُوءٍ فی ذَوِی رَحِمِ

 چه می‌گویید اگر رسول خدا(ص) به شما بگوید که به عنوان آخرین امت با اهل بیت و یاران و ذریه من چه کردید؟ برخی از آن‌ها را اسیر و برخی را کشته و با خون آغشته کردید، جزای من هنگامی که شما را نصیحت کردم این نیست که با خویشان من این گونه رفتار بد انجام دهید![21]

 از دیدگاه اهل سنت بنا بر آنچه که در متون روایی آن‌ها آمده، امت اسلامی با اهل بیت رسول خدا در آزمایش قرار دارد، زیرا بنابر نقل خالد بن عرفطه رسول خدا(ص) فرموده بودند: زود است که شما بعد از من درباره اهل بیتم مورد آزمایش قرار خواهید گرفت.[22] و این امتحان و ابتلاء تا پایان تاریخ همچنان ادامه دارد و لذا همانگونه که در روز عاشورا بسیاری از مسلمانان در معرض امتحان قرار گرفتند و فقط تعداد معدودی از این امتحان سربلند بیرون آمدند، امروز نیز مسلمانان با موضع‌گیری در قبال این واقعه همچنان امتحان می‌شوند و هر که به دلیل محبتی که نسبت به امام حسین(ع) و خاندان رسول خدا(ص) دارد از آن غمگین شود و کسانی را که باعث این حادثه شده و ظلم‌هایی را بر این خاندان پاک روا داشتند، از خود طرد کنند سربلند خواهند بود، اما آنانی که در قبال این واقعه‌ دردناک بی‌تفاوت هستند و یا از یزید و یاران او حمایت می‌کنند، قطعاً در این امتحانی که رسول خدا آن را برای امت خود قرار داده است مردود و در روز جزا در برابر رسول الله(ص) شرمسار و سرافکنده خواهند بود.

 این است که تفتازانی از متکلمین به نام اهل سنت می‌گوید: ظلمی که بر اهل بیت پیامبر(ص) انجام گرفته نمی‌توان آن را پنهان کرد، زیرا بر این ظلم که در نهایت شقاوت بوده جمادات و حیوانات بی‌زبان شهادت می‌دهند و نزدیک بود که زمین و آسمان بر آن گریه کنند و کوه‌ها از جا کنده و صخره‌ها تکه تکه شوند، پس لعنت خدا بر کسی که این کار را انجام داد یا به آن راضی شد و یا در این جهت کوشید و عذاب آخرت شدیدتر و ماندگارتر است.[23]

 بنابراین می‌توان گفت علمای آگاه اهل سنت نیز به خاطر واقعه عاشورا محزون و ماتم زده هستند، هر چند عوام آنان اطلاعات چندانی از مسأله عاشورا و کربلا ندارند و لذا در برخی از مناطق اهل سنت دیده شده که در روز عاشورا برای امام حسین(ع) مجلس عزا تشکیل می‌دهند، منتهی مجالس در میان اهل سنت به علت‌های مختلفی فراگیر نیست.

 اما فرقه وهابیت هماهنگ با سیاست بنی امیه و به ویژه یزید بن معاویه مراسم عزا و ماتم و سخنرانی را در روز عاشورا حرام و بدعت می‌دانند، بلکه از این حد فراتر رفته این روز را مبارک شمرده و برای جشن و شادمانی و شیرینی خوری و خریدن لوازم جدید منزل و سرمه کشیدن و نظافت و امثال این‌ها مناسب می‌دانند و این فرهنگی است که حجاج بن یوسف ثقفی در زمان خلافت عبدالملک مروان برای شکنجه و عذاب شیعیان پایه‌گذاری کرد.[24] و سنی‌هایی که با مراسم عزاداری روز عاشورا مخالفت می‌کنند، متأثر از همین فرهنگ هستند.

 موضع و دیدگاه منفی وهابی‌ها و سلفی‌های متجدد درباره حادثه عاشورا بر حمایت یزید بن معاویه و تبرئه او از این جنایت مبتنی است و برای اینکه حقایق و وقایع حادثه عاشورا برملا نشود و یزید و اطرافیان و پیروان او از طرف مسلمانان زیر سؤال نرود، از برگزاری مراسم عزاداری جلوگیری می‌کنند.

 وهابی‌ها از این حد هم تجاوز کرده و بر بدعت عزاداری در روز عاشورا بسنده نکرده، بلکه روز عاشورا را روز عید و زینت و سرور و شادمانی می‌دانند و به قصد تبرک و شکرانه کشتن امام حسین(ع) نور چشم رسول خدا و سید جوانان اهل بهشت، این روز را روزه می‌گیرند، روایت عمرو بن ابی یوسف می‌گوید: من شنیدم که معاویه روی منبر گفت: روز عاشورا روز عید است، هر کس دوست دارد روزه بگیرد و هر کس نمی‌خواهد روزه نگیرد حرجی بر او نیست.[25]

 مقریزی می‌گوید: در دوران حکومت فاطمیون در مصر، در روز عاشورا به خاطر شهادت حسین(ع) ماتم و سوگواری بر پا می‌شد، ولی هنگامی که بنی ایوب به حکومت رسیدند، آن‌ها در روز عاشورا سرور و شادمانی بر پا کرده و با ریخت‌وپاش غذا پخش می‌کردند، هم چنین به حمام رفته و تنظیف کرده و به چشم سرمه می‌کشیدند، آنان این اعمال را در پیروی از روش و عادت اهل شام که حجاج بن یوسف ثقفی در زمان عبدالملک بن مروان، در مخالفت با شیعیان علی بن ابیطالب(ع) که روز عاشورا را روز اندوه و ماتم می‌دانند، پی‌ریزی کرده بود، انجام می‌دادند[26].

 سقاف می‌گوید: این اخبار زیاد و کثیر العدد را برای دفن قضیه کربلا آوردند، لیکن قضیه کربلا به عظمت خود باقی ماند و آن‌ها بیچاره و فشل شدند.[27]

 

* پی‌نوشت‌ها:

 

[1]. محمد بن حبان بن أحمد أبو حاتم التمیمی البستی، صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان ، ج 15ص412، مؤسسة الرسالة - بیروت - 1414 - 1993، الثانیة؛ محمد بن عبدالله أبوعبدالله الحاکم النیسابوری، المستدرک على الصحیحین، ج3ص429، دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى.

 [2]. شوری/ 23.

 [3].زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج4ص223و224، بیروت، دار احیاءالتراث العربی؛ قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج16ص21و22، بیروت، دار احیاءالتراث العربی.

 [4]. زمخشری، جار الله محمد بن عمر، کشاف، 4/220، بیروت، دار الکتب عربی.

 [5].ابن حبان بستی، صحیح ابن حبان، ج15ص435؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج3ص162، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1411ق.

 [6].آلوسی بغدادی، سید محمود، روح المعانی، ج25ص32، بیروت، دار احیاء التراث.

 [7].هیثمی، احمد بن حجر، الصواعق المحرقه، ص148، مکتبة القاهره.

 [8].مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج4ص1883، بیروت ، دار احیاء التراث العربی.

 [9].نیشابوری، محمد بن عبد الله، المستدرک علی الصحیحن، بیروت، دار الکتب العلمیه، اول، 1411 ق، 3/451.

 [10].رازی، فخر الدین محمد بن عمر، تفسیر کبیر، ج8ص71، بیروت، دار الکتب العلمیه، اول، 1421 هـ 2000م، الطبعة: الأولى.

 [11].تفسیر کبیر، ج8ص72.

 [12].تفسیر کبیر، 27/143.

 [13].حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج3ص184، بیروت دارالکتب العلمیه، 1411ق.

 [14].صحیح ابن حبان، ج15، 428. قزوینی، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، ج1ص51، بیروت، دارالفکر.

 [15].المستدرک علی الصحیحین، ج3ص196.

 [16].سنن ابن ماجه، ج1ص15.

 [17].احمد بن حنبل، مسند احمد، 3/ 242، بیروت، دار صادر، و هیثمی، مجمع الزوائد، 9/187، بیروت دار الکتب العلمیه، 1408 ق.

 [18].سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، بیروت، دار الفکر، 1993 م و ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر ابن کثیر 4/143، بیروت، دار ا لفکر، 1401 ق و طبری، محمد بن جریر، تفسیر طبری، 25/124، بیروت، دار الفکر، 1405 ق.

 [19].رک: المحرز الوجیزفی تفسیر الکتاب العزیز، ج5ص73؛ تفسیر بغوی، ج4ص152، تفسیر طبری، ج25ص124، تفسیر قرطبی، ج16ص141، تفسیر ثعلبی، ج8ص353، تفسیرالعز بن عبدالسلام، ج3ص170

 [20].تفسیر ابن ابی حاتم، ج10ص3289.

 [21].سلیمان بن أحمد بن أیوب أبو القاسم الطبرانی، المعجم الکبیر، ج3 ص124مکتبة الزهراء، الموصل - 1404 - 1983، الثانیة، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی.

 [22].المعجم الکبیر، ج4ص192.

 [23].تفتازانی، سعد الدین مسعود بن عمر، شرح مقاصد فی علم الکلام، 2/307، پاکستان، دار النعمانیه، اول، 1401 ق.

 [24].الوردانی، صالح، الشیعه فی مصر من الامام علی ـ ص 34، قاهره، مطبعه مدبولی صغیر، اول، 1414 ق.

 [25].صنعانی، عبد الرزاق، مصنف عبدالرزاق، ج 4، ص 29، ح 7850، منشورات المجلس العلمی.

 [26].طبسی، نجم‌الدین، صوم یوم عاشورا، بین السنه النبویه و البدعه الامویه، ص 137، منشورات عهد به نقل از سیر اعلام النبلاء ج 4، ص 343.

 [27]. نجم‌الدین طبسی، صوم عاشورا بین السنه النبویه و البدعه الامویه، ص 139، منشورات عهد.

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ